با تضعیف ساختارهای حمایتی حکومت ایران، توان این کشور برای هدایت و تامین مالی حزبالله کاهش یافته؛ حزبی که سالها بهعنوان بازوی نظامی و سیاسی تهران در لبنان عمل میکرد. در این میان، ایالات متحده نیز بهتازگی پیشنویس توافقی را روی میز گذاشته که در صورت پذیرش آن، نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان عقبنشینی کرده و در مقابل، حزبالله خلع سلاح کامل شود؛ طرحی که بهنظر میرسد حمایت تلویحی دولت لبنان را نیز با خود دارد.
فرصتی نادر برای لبنان در بازتعریف نقش سیاسی
بهباور پژوهشگران لبنانی، این تحول منطقهای میتواند فرصتی تاریخی برای دولت لبنان باشد تا سیاست بیطرفی را پیش گیرد و از درگیریهای نیابتی در منطقه، که طی دههها اقتصاد و امنیت این کشور را فلج کردهاند، فاصله بگیرد.
ریشههای وضعیت کنونی لبنان به دهههای گذشته بازمیگردد؛ زمانیکه انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ با سرنگونی شاه و تاسیس جمهوری اسلامی، الهامبخش بخشهایی از جامعه شیعه لبنان شد. در شرایطی که سیستم سیاسی لبنان بر پایه تقسیم قدرت فرقهای طراحی شده بود و عملا قدرت در اختیار مارونیها و اهل سنت بود، مناطق شیعهنشین جنوب و دره بقاع از توسعه و سرمایهگذاری دولتی بینصیب ماندند.
از سوی دیگر، سیاستهای اسرائیل نیز بهویژه با اخراج بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی در جریان «نکبت» در سال ۱۹۴۸، بهطور مستقیم بر جنوب لبنان و بافت جمعیتی آن اثر گذاشت. بسیاری از این آوارگان در جنوب لبنان و دره بقاع اسکان یافتند و این مناطق به کانون مقاومت علیه اسرائیل تبدیل شدند. حملات و اشغالهای مکرر اسرائیل، از جمله در سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲، منجر به کشتار هزاران غیرنظامی لبنانی و فلسطینی و ایجاد خلأ قدرت شد.
در چنین فضای خشمآلود و رادیکالشدهای، حزبالله در سال ۱۹۸۵ با حمایت معنوی و مالی حکومت ایران تشکیل شد و بهسرعت به نیرویی نظامی و سیاسی تبدیل شد که در دهههای بعد، نقش تعیینکنندهای در سیاست داخلی لبنان و تحولات منطقه ایفا کرد.
حزبالله؛ دولت در دل دولت
با پشتیبانی مالی بیوقفه جمهوری اسلامی، حزبالله به بازیگری فراملی تبدیل شد که در جنگ داخلی سوریه به سود بشار اسد مداخله کرد، از گروههای شبهنظامی وابسته به ایران در عراق حمایت کرد و در داخل لبنان، بهویژه از سال ۲۰۰۵ به اینسو، متهم به مشارکت یا دستداشتن در رشتهای از ترورها شد که هدف آنها، روزنامهنگاران، دانشگاهیان و سیاستمدارانی بود که از این گروه انتقاد کرده بودند.
در عمل، حزبالله با بهرهگیری از قدرت نظامی و نفوذ سیاسی خود، بسیاری از تصمیمهای کلیدی پارلمان لبنان را وتو کرد و سه دوره خلأ طولانیمدت ریاستجمهوری در لبنان رقم خورد. این وضعیت تا سال ۲۰۲۴ ادامه یافت.
همزمان، جریانهای سیاسی مخالف حزبالله که پیشتر بهدلیل فضای سرکوب محتاطانه عمل میکردند، اکنون با صراحت بیشتری خواستار «بیطرفی کامل لبنان» در معادلات منطقهای هستند. برخی از نمایندگان حتی خواهان «عادیسازی روابط با اسرائیل» شدهاند؛ مواضعی که تا چند سال پیش، با واکنش شدید حزبالله مواجه و معادل خیانت تلقی میشد.
در این میان، ایالات متحده نقش فعالی در مهندسی توافق سیاسی جدید ایفا کرده است. آمریکا از دولت لبنان خواسته تا حزبالله را خلع سلاح کند. توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا برای سوریه، در اظهاراتی گفته است که «از پاسخ لبنان به این خواسته بسیار راضی» است، هرچند هنوز تحول عملی روشنی در این زمینه رخ نداده است.
لبنان اکنون در برههای تاریخی قرار گرفته است؛ جایی میان فشارهای خارجی برای خروج از مدار نفوذ ایران و خواست داخلی برای بیطرفی و صلح. با اینحال، تحقق این چشمانداز، به شرایط گستردهتری بستگی دارد: پایان جنگ در غزه، کاهش نفوذ ایران در منطقه، و مهار دائمی استفاده تهران از حزبالله بهعنوان نیروی نیابتی.