امروز در خاورمیانه شاهد دورهای از شکستها و عقبنشینیهای بزرگ جمهوری اسلامی هستیم. سنگرها و خاکریزهای این نظام در منطقه یکی پس از دیگری در حال فروریختن و سقوط است.
این دوره با شکست حماس و حزبالله آغاز شد، با تضعیف بشار اسد و کاهش نفوذ ایران در سوریه ادامه یافت و اکنون با تمرکز اسرائیل بر شکست حوثیها در یمن در حال کاملتر شدن است.
شواهد نشان میدهد که حتی حشد شعبی عراق نیز از ادامه حمایت آشکار از رویکردهای جمهوری اسلامی عقبنشینی کرده و این حکومت در برابر ائتلافی متشکل از آمریکا، اسرائیل، و حتی اروپا، تنها مانده است.
در داخل کشور، مشکلات متعدد اقتصادی و نارضایتی شدید مردم یکی از بدترین دورانهای حیات جمهوری اسلامی را رقم زده است.
در این شرایط، دولت ترامپ با ترکیبی از فشارهای سیاسی، اقتصادی، و حتی نظامی، تلاش خواهد کرد جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بکشاند. هدف از این مذاکرات، رسیدن به توافقی سختتر از برجام است که برنامههای هستهای و موشکی ایران را متوقف کند یا آن را در صورت امتناع از توافق، در معرض فشار و حتی حمله نظامی قرار دهد.
رهبری جمهوری اسلامی، بهرغم آگاهی از ضعفهای ساختاری و فشارهای بینالمللی، از تسلیم شدن خودداری میکند. خامنهای از یک سو تهدید به ساخت بمب اتمی و بازپسگیری سوریه میکند و از سوی دیگر از طریق ظریف و دیگر دیپلماتها، پیامهایی برای مذاکره و گفتوگو ارسال میکند اما به نظر میرسد آمریکا، اسرائیل، و حتی اروپا از خطرات احیای قدرت جمهوری اسلامی آگاه هستند و اجازه نخواهند داد این نظام بار دیگر به دوره رجزخوانی و گردنکشی بازگردد.
زنجیره شکستهای جمهوری اسلامی از حمله حماس به اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد. جمهوری اسلامی به اشتباه تصور کرد که این حمله، اسرائیل را به شکست غیرقابل جبرانی دچار خواهد کرد.
تحلیلهای اشتباه رهبران جمهوری اسلامی، بهویژه علی خامنهای و فرماندهان سپاه، زمینهساز اتخاذ تصمیماتی شد که به شکستهای پیاپی انجامید.
پس از این حمله، اسرائیل بهسرعت واکنش نشان داد و در ظرف کمتر از ۱۵ ماه توانست موقعیت خود را در منطقه تقویت کند. این اقدامات شامل عملیاتهای نظامی گسترده علیه حماس، انهدام پایگاههای نظامی این گروه، و ترور رهبران ارشد آن مانند یحیی سنوار، صالح العاروری و اسماعیل هنیه بود. اسرائیل همچنین به هشدارهای آمریکا و جامعه جهانی بیاعتنایی کرد و به غزه حمله کرد. اسرائیل با استفاده از زور، خاورمیانه را به شکلی جدید تغییر داد.
اشتباه دوم جمهوری اسلامی زمانی رخ داد که از حزبالله خواست در حمایت از حماس به مرزهای شمالی اسرائیل حمله کند. اسرائیل در ابتدا با هشدارهای مکرر از حزبالله خواست تا از این حملات دست بردارد اما وقتی این هشدارها جدی گرفته نشد، اسرائیل عملیاتی به نام "نظم نوین" را آغاز کرد که نتایج شگفتآوری به دنبال داشت. از جمله میتوان به نابودی مراکز فرماندهی و تجهیزات حزبالله و کشته شدن رهبران ارشد آن، از جمله حسن نصرالله، اشاره کرد. این تحولات، معادلات منطقه را بهطور کلی تغییر و نشان داد که حزبالله نیز مانند حماس، توان مقاومت در برابر حملات گسترده اسرائیل را ندارد.
حالا در سطح بینالمللی، آمریکا و اروپا با درک ضعف جمهوری اسلامی، در تلاشاند تا از این فرصت برای تغییرات عمده در سیاستهای منطقهای ایران استفاده کنند. از سوی دیگر، اسرائیل با اتخاذ سیاستهای تهاجمی، تلاش کرده جمهوری اسلامی را رها نکند.
در داخل ایران، نارضایتی عمومی نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی و مشکلات اقتصادی، فضای اجتماعی و سیاسی کشور را بهشدت تحت تاثیر قرار داده است.
اعتراضات مردمی و حرکتهای مدنی نشان میدهد که مردم ایران نقش مهمی در تعیین آینده کشور دارند. مجموع شرایط بینالمللی ، منطقهای و داخلی باعث شده فرصتی تاریخی برای عبور از جمهوریاسلامی به وجود بیاید. اما سؤال اصلی این است که آیا مخالفان جمهوری اسلامی هم آماده استفاده از این فرصت تاریخی هستند؟ یا باز هم با مشغول شدن به شخم زدن اختلافات دیرینه خود، این فرصت را از دست خواهند داد؟